کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا یزدانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

بر خاکی از اندوه و غربت سر نهاده‌ست            بر نیـزهٔ تـنهـایی خـود تـکـیـه داده‌ست

هرچند پـیچـیده‌ست در عـالم شکوهش            معراج او بر روی خاک اما چه ساده‌ست


آنـقـدر آزاد است از هر قـیـد و بـنـدی            حتی به کهـنه پیـرهـن هم تن نداده‌ست

یک روز روی شـانهٔ پیـغـمـبر، اکنون            بر روی نیزه باز در اوج ایـستاده‌ست

دارد همین که سـایه‌اش را از سـر نی            باور کن این هم از سر عالم زیاد است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در هنگام وداع

شاعر : عباس همتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دیگر نفس نمانده، که آب از سرم گذشت            کار از به خون نشستن چشم ترم گذشت

من التـماس مانـدن و تو شوق رفـتـنی            با رفتن تو روح من از پیـکرم گذشت


پنجـاه و چـار سال، کـنارت نفس نفس            می‌خواستم که خوب تو را بنگرم، گذشت

یک آن تمام خـاطـره‌هـایی که داشـتـیم            با آخـرین نـگـاه تو از خـاطرم گذشت

آهـسـتـه‌تـر بـرو که دلـم شـور می‌زند            رفـتی و باد از طرف معـجـرم گذشت

آتـش زدی به خـیـمۀ قـلبم، چه آتـشی!            کـار از به باد دادن خاکـسـترم گذشت

من مـانـدم و مـصیبت از دست‌ دادنت            خورشید ماند و سایهٔ تو از سرم گذشت

دیــدم بــریــدن نــفــس قــتــلــگــاه را            بـاور کـنم و یا نـشـود بـاورم، گـذشت

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ایوب پرندآور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟           این بوی آشـنـایی از تربت حـبـیب است

نهج‌الفصاحه در خون، نهج‌البلاغه در اشک           جبریل پرشکسته، بر خاک‌ها عجیب است


قـصد نـماز دارد، خـورشید خـون‌گرفـته           وقتی رسول اکرم بر نیزه‌ها خطیب است

قد قامت‌الصلاتش صد اوج در فراز است           حی علی‌الفلاحش صد موج در نشیب است

در این حرای زخمی، پیچیده سورۀ کهف           لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است

شش‌گوشۀ مراد است این عرش خاک‌خورده           هرکس نیامد اینجا، از عشق بی‌نصیب است

احساس استجابت، در این حریم جاری‌ست           اینجا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است

در این محیط زخمی در این فضای مجروح           هر کس نفس کشیده عمری‌ست بی‌شکیب است

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد بهشتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

هنوز داشت نفـس می‌کـشید؛ دیر نبود            مگر که جرعۀ آبی در آن کـویر نبود

هزار و نهـصد و پنجـاه سال می‌گریم            بر آن تنی که پـذیـرای جای تـیر نبود


دو چشم بی‌رمقش سورۀ دخان می‌خواند            به تن چه داشت؟ به جز جوشن کبیر نبود

رسیـد طالـب پـیـراهـنی؛ دریـغ نکـرد            رسـیـد سائل انـگـشـتـری؛ فـقـیر نـبود

نمی‌سـرود چـنان و نـمی‌نـوشت چـنین            اگر که شاعر این قـصّه نـاگـزیر نبود

شهید معرکه غـسل و کفـن نمی‌خواهد            ولی سزای تنـش تکّه‌ای حـصیـر نبود

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی گلی حسین‌آبادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با زخـم‌هـای تازه گـل انداخت پیکـرش            تـسـلـیم شد قـضـا و قـدر در بـرابـرش

مردی که عاشـقانه‌تـرین داغ را نوشت            از بـس شـکـوه داشـتـه لبـخـنـد آخـرش


می‌خواست نـور تازه بـپاشد در آسـمان            مردی که آفـتاب، شد آن روز منـبـرش

می‌گـفـت «لا یبـایـع مثـله» نه با زبان            با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش

او جانـمـاز سرخ زمین را که باز کرد            هـفـت آسـمـان رسـیـد بـه الله اکــبـرش

تـنـهـا گـواه زلـف پـریـشـان او، نـسـیم            حرفی نزد، از اینکه چه شد روی نی سرش

تنها بـسنده کرد به یک جمله بعد از آن            سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش»

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین ملکیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

لب‌تـشـنـه‌ای و یـادِ لب خشک اصغری            آن داغ دیگـری‌ست و این داغ دیگـری

گاهی زره به تن به علی می‌شوی شبیه            گـاهـی عـبـا بـه دوش شـبـیـه پیـمـبـری


گـفـتـند کوفیان به تو از هر دری سخن            وا شد به دردهای تو از هر سخن دری

با صد هزار جلـوه برون آمدی... دریغ            بـا صـد هـزار دیـده نــدیــدنـد بـرتــری

تنهایی تو بیـشـتر از پیـش واضح است            حـالا که در مـیـان شـلـوغـی لـشـکـری

شمشیر می‌کشی؛ چه شکوهی، چه هیبتی            تـکـبـیـر مـی‌کـشـنـد... چـه الله اکـبـری

یاران بی بـدیـل، عـجـب جـمع سـالـمی            اعضای چاک چاک، چه جمعِ مُکَسّری

آن‌هـا که روی دسـتِ مـحـمـد نـدیـده‌انـد            بر نـیـزه دیـده‌اند که از هر نظر سـری

: امتیاز

مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام ( نماز ظهر عاشورا )

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اذان می‌افکند یکباره در صحرا طنینش را           و بالا می‌زند مردی دوباره آستـیـنش را

وضو می‌سازد از خون گلوی خود چه راز است این؟           که می‌دانـد گـوارایی آب آتـشـیـنـش را؟


سراپا نیـتی دارد به ترک پا و سر آن‌جا           که می‌بیند به مرگ خویشتن احیای دینش را

به خون تکبیرة‌الاحرام می‌بندد به ظهر عشق           که بسپارد به تیغ کج، قیام راستـینش را

خودش هم خوب می‌داند چه کس در انتظار اوست           چه با احساس می‌خواند نماز آخرینش را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام ( نماز ظهر عاشورا )

شاعر : عباس شاهزیدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شد وقت آن‌كه از تـپـش افـتـنـد كائنات            خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»

این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟            یا اشك فـاطـمه‌ست كه افتاده در فرات


حَی عَـلی الصّلاةِ حـبیب است، عَجّلوا            قَـد قـامتِ الصّـلاةِ امـام است، الصّـلاة

سجـاده پـهـن شد وسط رزمگـاه و بعد            در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات

این آخـرین جـمـاعت مردان آشـنـاست            ایـنجـا نـمی‌دهـنـد به نامحـرمـان برات

رنگـین‌كـمانِ تـیر، فـضا را فرا گرفت            امـا كـسـی به تـیـر نـمـی‌كـرد الـتـفـات

ای آخـرین نـمـاز تو مـعـراج بـنـدگی!            ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات

«یـا أیـهـا الـّذیـن» بـه دنـیــا امـیـدوار            سمت بهشت می‌رود این كـشتی نجات

«یا أیـهـا العـزیز» سرت را بـلـند كن            بنـگـر كه اوفـتـاده به پـای تو كـائـنات

گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین            یعنی كه خـاك بر سر دنیـای بی‌حسین

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : وحید عظیم پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زخم روی تنت آن‌روز که لب وا می‌کرد            مرهم از پـنـجـرۀ بُـهْـت تماشا می‌کرد

تا بـیـایی و قـدم‌رنـجـه به گـودال کـنی            نیزه بر قامت رعـنای تو قد تا می‌کرد


دخترت مویه‌کـنان پـشت سرت می‌آمد            خواهرت موی‌کنان داشت تمنا می‌کرد

شوق یعنی وسط نطق تو سرنیزۀ شمر            سـر بوسـیدن لب‌های تو دعـوا می‌کرد

عید اعـدای تو‌ بود و پسر ذی‌الجـوشن            چکمۀ تازه در آن هول و‌بلا پا می‌کرد

سخت اگر ذبـح شدی معرفت آهن بود            همه دیـدنـد که خنجـر چه تقلا می‌کرد

آه ای زاهــد بـی‌پـیـرهـن کــرب و بـلا            چه کسی چون تو چنین پشت به دنیا می‌کرد

اگر این کار جنون نیست بگو پس ز چه روی            مو پریشان حرمت روی به صحرا می‌کرد

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : امیر فرخنده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دخـتری روی زمین و پـدری بر نیزه            به دل اهـل حـرم زخـم زد آخـر نیـزه
یک نفر آمد و
با چکمه به پیکر کوبید            یک نفـر آمـد و بـرداشت مکرر نیزه


یـاد جـد و پـدر و مـادر و پیـغـمـبرها            بوسـه‌هـایی زده بر پیکـر او هر نیزه
یا بنی که زمین را به زمان دوخت بهم            خـورده ایـنـبار گـمـانم دل مـادر نیزه
پیکرش را همه لشکـریان شخـم زدند            جای گل چیده شده
بر روی پیکر نیزه
دهنش را بخدا سخت بهم ریخته است            بوسه‌هایی که زده بـر لب او سر نیزه

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در هنگام وداع

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رفتن برای تو شد و ماندن برای من            بالای نی برای تو، شیـون برای من

هـجـده سـر بـریـده از الان برای تـو            هشتاد و چار دخترک و زن برای من


بـاران سنگ کاش نیـاید به سوی تو            یک شهـر تـازیـانهٔ دشـمن برای من

خاکستر از حـوالیِ روی تو دور باد            افتاد اگر که شعله به خرمن برای من

من قـول داده‌ام بـروم هر کـجا تویی            در مـاتـمِ فـراق تو مُـردن بـرای من

بر من بـتـاب، نور دل دیده‌ام حـسین            بـا نـایِ بـوتـراب شـکـفـتن برای من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

هــجـده سـر بـریـده از الان مـال تـو            هشتاد و چار دخترک و زن برای من

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گلو و آن بدنی را که مصطـفی بوسید            به قـتـلگـاه لبِ تیـر و نـیـزه‌ها بـوسـید
فقط نه نیزه و
شمـشیرها سلامش کرد
            که سنگ و چکمه و چوب و لبِ عصا بوسید


و حَنجری که بر آن جای بوسۀ زهراست            چه قدر خنجرِ این شمرِ بی‌حـیا بوسید
نه یک دو مـرتـبه،
هر دوازده بـارش
            چه قدر مُمتـد و طولانی از قـفا بوسید
در ازدحام و شلـوغی و
رفت و آمدها
            ضـریخ جـسمِ تو را سِیلِ ردپـا بـوسید
نمـانـده در
بـدنت جـای سـالـمی دیگـر
            چگونه می‌شود آخر کمی تو را بوسید

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تا باز کرد در دل روضه لهـوف را            در خـون تـپـیده دیـد تمام حروف را

می‌دیـد واژه‌هـا همه فـریـاد می‌زنـند            داغی عـظیم و مرثیه‌های مخوف را


می‌دیـد تیـرها که نـشـانه گـرفـتـه‌اند            خـورشـید چـشـم‌های امـام رئوف را

آمـادۀ هــجـوم بـه قـلـب مـطـهــرش            پُر کرده‌اند نیـزه به نیـزه صفوف را

این دشنه‌های تشنه به تصویر می‌کشند            بر مشعر الحرام گـلـویش وقـوف را

انگـار از ضریح تـنـش باز می‌کـنند            با نعـل‌های تـازه دخـیـل سـیـوف را

: امتیاز

ذکر مصائب عصر عاشورا و قتلگاه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا ملایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نـام حـسین بـردم و عـالـم صفا گرفت            از خـانـۀ کـریم، سـلـیـمـان بهـا گرفت

منت گذاشت بر سر نوکر که در ازل            خاک اضافه‌ای صله داد و گدا گرفت


ما را علی برای حسینش خریده است            شکـر خـدا که دست گـدا، آشـنا گرفت

گرچه برای عـشق تو مَحرم نبـوده‌ایم            از مـرهم نـگـاه تو دل‌ها شـفـا گـرفت

مـولا به محـضرت کم ما و کـرامـتت            شاید شد و ز مرحمـتت کـربلا گرفت

حالا که صحبت از حرم و کربلا شده            قـلبـم به یـاد کـشـتۀ دشـت بـلا گـرفت

از ساعتی که جسم حـسین ناتـوان شد            چشمش میان گودی و خیمه خطا گرفت

گـرگـان به نیت حـرم و غـارت آمدند            چـشم حـرام خـیـمـۀ خـون خدا گرفت

حـال مـخـدرات حــرم بـی‌قــرار شــد            دور و بر خـیام حـسین بی‌حـیا گرفت

گـودال و خـیمه و طپش قـلب کودکان            زینب میان گودی و خیمه عزا گرفت

وَ الشِّمْرُ جالِسٌ” دل زینب کـباب شد            خنجـر حیا نکرد سر او از قـفا گرفت

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

میان عرش و زمین این چنین طنین افتاد            «بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد«

نه روی خار زمین پیکرش به خون غلتید            به روی خـاک سـتم روی نـازنین افتاد


ز صدر زین، چه بگویم که با رخ گلگون            به موجی از یم خون خاتم و نگین افتاد

نـدارد او بـجـز از تـیـغ قـاتـلـش یـاری            به قـتـلگـاه بـلایـی که بی‌مـعـیـن افـتـاد

بریخت خون جبینش به روی لب‌هایش            چو راه تـیـغ ستـمگر بر آن جـبین افتاد

گرفت ظلـمت هـستی دوبـاره عـالـم را            چراغ چشمۀ عرشی چو بر زمین افتاد

تـنـش ز تـیـغ سـتـم پـاره پـاره گـردیده            ز پـاره‌های تنـش رخـنه‌ها به دین افتاد

تـمام گـلـشن عـمرش خزان شده، یعنی            به زیر حـنجره، شمشیر لاله چین افتاد

هـزار و نُهـصد و پنجـاه زخـم او یعنی            ورق ورق به زمین مصحف مبین افتاد

تمام غـربت او را نموده حس «یاسر»            به روی خاک عزایش چو دل غمین افتاد

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تشنگی مثلِ غباری شد توانش را گرفت            بی‌رمق شد چشم‌ها،اشکِ روانش را گرفت

تا فرو شد نیزه در حلقش، دلِ زهرا شکست            ناله‌هایِ مادری گویا که جانش را گرفت


یا بُنّی” شد پراکـنده به هر جایِ جهان            این ندا در قتلگه خیلی امانش را گرفت

لعـنتِ هفـت آسمان بر کـینه‌توزیِ سنان            نیزه‌ای زد بر گلو و خون دهانش را گرفت

حرمله پرتاب کرد از چلّه‌اش تیرِ سه‌پر            قلبِ آقا این طرف ضربِ کمانش را گرفت

از رویِ مرکب زمین افتاده با حالِ خراب            ذکر یا اللّه و یا مـنّان زبانـش را گرفت

شیعیانش را دعا می‌کرد در گودالِ خون            این دعایِ خاص قلبِ مهربانش را گرفت

صورتش بر خاک بود و گاه می‌گفت العطش            تشنگی مثلِ غباری شد توانش را گرفت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در هنگام وداع

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

بعد یک عمر که با بودن تو سر کردم            حـال باید تک و تنهـا به حـرم برگردم

من به لبخـند سرِ صبح تو عـادت دارم            پس نخور غصه شبیه تو رشادت دارم


من بمـیرم اگر این عشق هـلاکـم نکـند            سایـه‌ات را ز سـرم کاش خدا کم نکند

دشـمـنت از دل گـودال اگر زد سـنگـم            تو بمان خیمه خودم می‌روم و می‌جنگم

با تو هستم پسر فاطمه! خواهش کردم            از کنارم نرو مثل همه! خواهش کردم

طاقـتم نیست ببـیـنم سـرت افـتاد زمین            اینقـدر آه نکـش، خواهـرت افتاد زمین

خواهرم، عاطـفۀ خواهریم را چه کنم؟            پـیـرهـن بـافـتـۀ مـادریـم را چـه کـنـم؟

دیدم از دور کسى چکمۀ خود پا می‌کرد            زیر حـلقـوم تو را شـمر تماشا می‌کرد

حاضرم رو بزنم، چنگ به رویت نزنند            موى خود را بکنم، پنجه به مویت نزنند

: امتیاز

ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام و عصر عاشورا

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثمن

دردا که درد و مـاتم تو بی‌طـبیب ماند            در گـوش پـاره، نـالـۀ امن یجـیب ماند
وقتی که شعله‌های تو در سینه گُر گرفت            از داغ عـشق، بر دل عـالم لهیب مـاند


ای راوی حـمـاسۀ سـرهـای سـربـلـند!            تنها حکـایتی ز تو از بـوی سیب مـاند

مبـهـوت مـانـده چـشم ترم بر نگـاه تو
پـر مـی‌زنـد دلــم بـه دم قــتــلـگــاه تو

ســربـاز کـرده عــقـدۀ دیــریــنـۀ دلـت            ای پـاره پـاره‌تـر بـدنـت از حـمـایـلـت
سنگ صبور، آیۀ مستورِ غرقِ خـون!            گویا نـشـسـته مـادرت اینـجـا
مـقـابـلت
شـد
سـیـنـۀ غـیـور تو سـیـنـای انـبـیـاء            آن سـیـنۀ شـکـسـته به دسـتـان قـاتـلت

شد خـشک‌تـر لب تو ز خاک کـویرها
شد پـیکـرت ردیفِ سنـان‌هـا
و تـیـرها

ای کاش، رنگ آیـنه زنگـار می‌گرفت            ای کاش، روز همچو شب تار می‌گرفت
کم کم شفق، به مغرب سرها رسیده بود            وقتی که شعـله دامن بیـمـار می‌گـرفت
حال عقیله بسکه زمین خورده، گشته بود            چون بانوئی که دست به دیوار می‌گرفت

بر گوش می‌رسید کـماکان صدای تـیغ
پیـراهنی دریده شد از ضربه‌های تـیغ

بـاران تـیر بـود و فـضا غرق دود بود            بر روی خاک، تشنه‌لبی در سجود بود
وقـتـی به نـیـزه
رفـت سـر سـربـدارها            دیگـر رخ رقـیـه و زیـنـب کـبـود بـود
رو سوی شام و کوفه روان بود روی نی            ماهی که مـقـتدای مسـیح و یـهـود بود

از گیر و دار شورِ اذان‌ها، اقامه رفت
جسم حـسین مـاند ولیکـن عمامه رفت

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در وداع با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مجید رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با سرشكت شد دلم در بین مژگانت اسیر            بیش از این با اشك بر من راه میدان را مگیر

خوب می‌دانم كه قبل از رفتنم جان می‌دهی            رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر ضمیر


خواهرا در پیش چشمانم به خود لطمه مزن            ای گل روی تو نازكتر ز گلبرگ حریر

خواهشی دارم بیا و بر غم من صبر كن            راه را بگشا به رویم سد مكن برمن مسیر

لحظه‌های آخر است و مادرم چشم انتظار            سینه‌ام تنگ است خواهر لحظه‌ها دیر است دیر

پیش پای مركـبم كمتر بزن بر سیـنه‌ات            دور كن از پیش چشمان من این طفل صغیر

مـی‌روم امـا پـریـشـانـم پـریـشـان تـوأم            بیش از با اشك بر من راه میدان را مگیر

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در هنگام وداع

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سخت است بهـر من که برادر نبینمت            می‌میـرم از فـراق رخـت، گر نبینمت

آرام جـان من، کـمی آهـسـتـه‌تـر بـرو            بگـذار تا که خـسـته، مـکّـدر نبـینـمت


کـردم هـمـاره زمـزمـه امن یجـیب را            تا یک نفس شکسته و مضطر نبینمت

یک دم چـگـونـه زنده بـمـانم بدون تو            دیگـر چگـونـه این دم آخـر نـبـیـنـمت

فیض زیـارت تو به هر کس نـمی‌رسد            حیف است ای حـسین، مکّـرر نبینمت

ای‌کاش عمر من بسر آید که این چنین            تنهـا به پیـش این همه لـشگـر نبـینمت

ای‌کاش من به جای تو پرپر زنم، ولی            هرگز به خاک غـمـزده پـرپـر نبینمت

کـردم دعـا بـرای توای آفـتـاب عـشق            تـا زیر ابـر نـیـزه و خـنـجـر نبـینـمت

پیش از شهادتت تو دعا کن که بعد تو            من غـرقـه خـون برابر مادر نبـیـنمت

ای سـرو سـرفـراز، به گودال قـتلگـاه            ای‌کاش من بـمـیرم و بی‌سـر نبـیـنمت

خون گریه کن «وفایی»ازاین درد جانگداز            هرگز بدون چـشم ز خون تر نبـیـنمت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان بوسیدن گلوی سیدالشهدا توسط حضرت زینب و ... حذف شد! این قصه برای اولین بار در قرن چهادرهم در کتاب تذکرة الشهداء حبیب الله کاشانی بدون هیچ سندی جعل شده است، محققین و علمل کتاب تذکرة الشهدا را به دلیل ذکر مطالب نامستند جزء کتب تحریفی معرفی کرده اند

برگرد سوی خـیمه که بوسم گلوی تو            تـرسـم روی ز پـیـشم و دیگـر نبینمت

مدح و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سید محمد حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دنیـا تو را به لحـظه تقـدیـر می‌کـشید            انگـار خـط به آیـه تطـهـیر می‌کـشـید
زیباترین و زشـت‌ترین شکـل را خدا           
در صحنه‌ای عجیب به تصویر می‌کشید


با یک سه شعبه قلب شما پاره‌پاره شد            آقا شمـا چرا ز کـمـر تـیـر می‌کـشید؟
انقدر تیر و نـیزه به جـسمت زدند که            با هر نفـس تـمـام تنت تـیـر می‌کـشید

با صبر و حوصله به تنت زخم می‌زنند            جوری که کشتن تو به تاخیر می‌کشید

قـرآن کـامـلی تو و ای خاک بر سرم            کـار تو آیـه آیـه به تـفـسـیر می‌کـشـید

با قصد قرب جسم تو را مثله می‌کـنند            گویی کسی به قتل تو تکـبیر می‌کشید
وقتی که شرم بوسه به خنجر رسیده بود            قـاتل برای ذبـح تو شمـشـیر می‌کشید

طفـلان بی‌پـنـاه تو را با تمـام بـغـض            دارد کسی پس از تو به زنجیر می‌کشید

: امتیاز